ترنّم جانترنّم جان، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 13 روز سن داره

ترنّم نامه

ترنم و کیان

ترنم و کیان من سلام گلهای زندگیم سلام.... عزیزان دلم, چشم و چراغ خونه ام..... با ترنم نغمه دلنشین خدا توی زندگیم شنیده شد و با تو کیانم خداوند مهرش را در حقم تمام کرد و روزگار لبخندش را نثار من و بابا کرد. جز شکر خدا و تشکر از مهر بی پایانش هیچ حرفی واسه گفتن ندارم و واقعا از اینکه شما دوتا دسته گلم رو کنار هم می بینم خیلی لذت می برم. با اومدن کیان, با وجود تلاش من و بابا متاسفانه ترنم شدیدا دچار تغییر رفتار شد و خیلی عذاب کشیدی دختر کوچولوم. مخصوصا که همون موقع هم دستت در رفت و گچ گرفته شد. الان خدا را شکر رابطه تون با هم خیلی بهتر شده. البته همون روزهای اول هم کیان رو اذیت نمی کردی و با گریه و بهانه گیری فقط خودت عذاب میک...
11 تير 1396

بدون عنوان

دخترم ترنم، سلام عشق بابایی، چند وقتی هست که به خاطر مشغله کاری و ذهنی زیاد وقت نمیکردم سری به وبلاگت بزنم و واست مطلب بنویسم ولی الان با ربات تلگرامی وبلاگت میتونیم هر وقت خواستیم واست مطلب بنویسیم. گل بابا الان که این مطلب رو واست مینویسم شما 5 ماه و هفت روزه که خواهر شدی و داداش کوچولوی نازنینت بنام "کیان" کوچولو بدنیا اومده و جمع ما چهار نفره شده. اوایل خیلی واست سخت بود که قبول کنی که یه نفر دیگه بخشی از توجه ما رو به خودش جلب کنه غیر از تو، اما کم کم به داداش کوچولوت ابراز علاقه کردی و اونو بعنوان عضوی از خانواده گرممون پذیرفتی و هر روز که میگذره علاقت به داداشی بیشتر و بیشتر میشه تا اونجا که چند روز پیش به من گفتی : "بابایی، من بزر...
1 تير 1396
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ترنّم نامه می باشد